سر کشیدم تورا و تشنه ترم!

ساخت وبلاگ
اگه اختیار دل هر آدمی دست خودش بود شاید میشد جلوی خیلی از اتفاقات رو گرفت...
هیچوقت نفهمیدم چطوریه که یه آدم اشتباه اومد توی دل من نشست...خودشو خوب نشون داد و برام کلی خاطره های قشنگ رقم زد...
و بعد روی واقعیشو به مرور زمان نشون داد...
کاری به روی واقعیش ندارم...به عقل رو به زوال خودم کار دارم که وقتی میدونم اون واقعا کیه وچیه باز دلم براش تنگ میشه...باز از هر فرصتی استفاده میکنم و میدوام سمتش...
متنفرم از خودم که هنوز دوستت دارم...
که تو این مدت هزار بار تا پای شروع یه رابطه رفتم و دم شروع جا زدم و طرفو پیچوندم...چون اون "تو" نبودی...
اینکه به من میگی سرت شلوغه و وقت مسیج دادن نداری
ولی میبینم که حتی داری به کی مسیج میدی و چی میگی...اینکه خبرتو برام میارن از اینور و اونور که داری با کیا می پری...
از خودم جای تو متنفر میشم...از اینکه با تموم اینا هنوز ته دلم یه دوس داشتنی هست نسبت به تو... که هر بار که محکم تر تلاش میکنم بکنمش و ازش راحت شم انگار تاثیرش تو قلبم بیشتر میشه...
حالم این روزا خوب نیست...
اگه بهونه ی امتحانا و اظهارنامه های لعنتی نبود میرفتم مسافرت...یه جایی که ترجیحا موبایل هم انتن نده و بتونم یه نفسی بکشم...
مشکلات خونه و بابا و مسائل مالی به کنار...مشکلات کار و همکار دیوانه م که مدام در حال درست کردن جنگ اعصاب برای من و سوتی گرفتن از منه به کناری دیگه...
خیلی روزا دلم تنگ میشه و میگیره...خیلی روزا وسط دو تا عالم میمونم و زندگی نمیکنم...
دوس دارم یکی بیاد  و تیر خلاصو بهم بزنه انگار...
دوس دارم برم یه جای خیلی دور و دوباره از اول زندگی کنم...یا اینکه همه چیز تموم شه و دیگه زندگی نکنم...
نمیدونم آقای سین...
چی تو وجود مزخرف تو هست که نمیتونم فراموشت کنم...
اما ایکاش تو به جای این آدم هرز مزخرفی که الان هستی،منو یکمی...فقط یکمی دوس داشتی تا من باز مثه چندین ماه قبل احساس خوشبختی میکردم و فکر میکردم که هنوز زندگی مال منه...ایکاش...

ادامه نوشت:
اینکه تورو از دست بدم کابوس من بود
آغوش آروم تو اقیانوس من یود...

+ تاریخ | یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۶ساعت | 14:55 نویسنده | مـیـس ســیــن

خسته تر از خسته!...
ما را در سایت خسته تر از خسته! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoftedarbaad بازدید : 34 تاريخ : يکشنبه 21 خرداد 1396 ساعت: 17:37