دلتنگی!

ساخت وبلاگ
دلتنگتم و گریه های منو هیچ اختیاری نیست...
از فردا کار جدید و محلش شروع میشه...باید سخت بجنگم...
دوس داشتم باشی...
یه سال از شروع دوستیمون گذشت و دیگه ندارمت...
یه سال گذشت و هر بار به سال گذشته فکر میکنم آرزو میکنم کاش بودی و کنارت آرامش داشتم...
تو مغزت خوب کار میکرد و منطقی بودی...منو راهنمایی میکردی و مواظبم بودی...
بهم صبح بخیر میگفتی و روزمو شروع میکردی و با شب بخیر گفتنات شبامو قشنگ میکردی...
برای خندیدنات....برای بوی عطرت...
برای مهربونیات...
برای اسم قشنگت روی نوتیفیکشن گوشیم...
دلم تنگه تنگه تنگه...
برای بغل امنت...
برای شبایی که تا صبح کنارم بودی و مواظبم بودی...
برای مسافرت شمالمون که از هزارتا سفر دور دنیا بیشتر خوش گذشت...
برای شیطنتات...فحش دادنتات...بامزگی کردنات...
برای اون کاپشن سبزت که خیلی بهت میومد...
دلم تنگه...
دلم تنگته و حق حرف زدن با تورو ندارم...
دلم تنگته و نیستی نفسم...
آواره و تنها توی زندگی دارم ادامه میدم و کسی نمیتونه دلمو ببره...
چون هیچ کسی تو نیستی...
یه سال از روزی که شروع کردی اون مسیجای عجیبو دادن و من باورت نکردم گذشت...
از وقتی که شروع کردم کم کم عاشقت شدن...
نمیدونم دیگه کجایی و روزاتو با کی میگذرونی...
کنار کی میخوابی و قربون صدقه ی کی میری...
اما بدون تو این روزا که نیستی بیشتر از هر کسی بهت نیاز دارم...
دلتنگتم و دلتنگتم و دلتنگتم...!
و کاش میشد این حرفارو به خودت بزنم...

ادامه نوشت:
یکسال گذشت و یاد تو هنوز نرفته از دلم
یکسال گذشت و در پی یه آرزوی باطلم!

+ تاریخ | شنبه ۲ دی ۱۳۹۶ساعت | 18:23 نویسنده | مـیـس ســیــن

خسته تر از خسته!...
ما را در سایت خسته تر از خسته! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoftedarbaad بازدید : 52 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 21:36