از همه جاهایی که اثری از تو بود رفتم...
گوشه ای پناه گرفتم و دارم فلوکستینامو میخورم تا کم کم از یادم بری...
شبیه یه زخم عمیق قشنگ که حالا داره بسته میشه و خاطراتی که هرروز دارن تار تر میشن...
خیلی بعیده که باز هم عاشق شم و کسی رو دوست داشته باشم درست به اندازه ی تو...
و بعیده که اون روزای قشنگ و حسای خوب دوباره جور دیگه ای تکرار شه اما شاید این سر شدن و بی حسی بهتر از درد کشیدن باشه...
کی فکرشو میکرد آخرش اینجوری شه؟همه به جز خودم که خوش باور ترین بودم....!
ادامه نوشت:
تو دیگه پا به پام نیستی ولی من باز هم زنده م ...!
برچسب : نویسنده : khoftedarbaad بازدید : 84