تو این لیوان حل کن فلوکستینو!

ساخت وبلاگ

از همه جاهایی که اثری از تو بود رفتم...
گوشه ای پناه گرفتم و دارم فلوکستینامو میخورم تا کم کم از یادم بری...
شبیه یه زخم عمیق قشنگ که حالا داره بسته میشه و خاطراتی که هرروز دارن تار تر میشن...
خیلی بعیده که باز هم عاشق شم و کسی رو دوست داشته باشم درست به اندازه ی تو...
و بعیده که اون روزای قشنگ و حسای خوب دوباره جور دیگه ای تکرار شه اما شاید این سر شدن و بی حسی بهتر از درد کشیدن باشه...
کی فکرشو میکرد آخرش اینجوری شه؟همه به جز خودم که خوش باور ترین بودم....!

ادامه نوشت:
تو دیگه پا به پام نیستی ولی من باز هم زنده م ...!

خسته تر از خسته!...
ما را در سایت خسته تر از خسته! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoftedarbaad بازدید : 84 تاريخ : جمعه 25 بهمن 1398 ساعت: 10:11